در این دنیا نکردم من گناهی
فقط کردم به چشمانت نگاهی
نگاه من اگر بوده گناهی
مجازاتم کن هر جور که خواهی
هست طومار دل من به درازای ابد
بر نوشته ز سرش تا سوی پایان تو مرو "
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو گویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
شمع را باید از این خانه بردن و کشتن
تا که همسایه نگوید که تو در خانه مایی.......
اشک در چشمان من طوفان غم دارد ولی خنده بر لب می زنم تا کس نداند درد من
هر کس به طریقی دل مدا می شکند
دوست جدا بیگانه جدا می شکند
بیگانه اگر می شکند حرفی نیست
من در عجبم دوست چرا می شکند؟
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :1524
Hazaram baraya kasani ka dostashan daram ta jaye ka tavan daram har kare anjam daham